جالبترین آدمهایی که تا بحال در زندگیام دیدهام آنهایی بودهاند که وقتی گفتهام دلم میخواهد فلان کار را بکنم، گفتهاند: خب بکن. و وقتی شروع کردم بهانه آوردن گفتهاند: اینها بهانهاند.
من فکر میکنم این دقیقن همان چیزیست که هر آدمی در زندگیاش لازم دارد. یک کار سخت یا خسته کننده یا کاری که فکر میکنی هیچ وقت از عهدهاش برنمیآیی، دقیقن همان کاریست که هیچ وقت شروعش نکردهای. کاری که شروع بشود، حتمن پیش میرود. توصیهای که من همیشه به سپنتا میکنم این است: کاری که میخواهی تمام کنی را شروع کن. وقتی خستهای به جای اینکه خودت را ولو کنی روی تخت، سریعتر باش. تندتر لباس عوض کن که زودتر به آرامش برسی. خودم همین تازگی دو هفتهی تمام بحثی از زبان را که نمیفهمیدم توی کیفم میبردم و میآوردم و سختم بود مطالبش را بخوانم. بالاخره یک وقتی آدم شروع میکند و از آن به بعد، واقعن همه چیز متفاوت پیش میرود.
بدترین برخوردی که در این مورد دیدم دوستانی بودهاند که وقتی کنارشان نشستهام و غر زدهام که فلان کار را نمیتوانم یا نمیخواهم انجام بدهم، فلان مشکل را دارم، فلان کار سخت است یا آرزوی فلان چیز را دارم، من را در بهانه پیدا کردن همراهی کردهاند.
بعضی شبه دوستان هم هیچ حرفی نمیزنند. انگار که تو و مشکلات تو بیاهمیتتر از آن است که خودشان را درگیرش کنند. نمیدانند که مشکلات هر کسی برای خودش بزرگاند و آرزوهایش برای خودش دست نیافتنیاند.
آدمیزاد باید صبور و پرطاقت باشد. با دیگران و بخصوص با دوستانش صادق باشد. نه آنها را برنجاند و نه تعریف بیخودی کند. نه ناامیدشان کند و نه امید واهی بهشان بدهد. نه مثل سنگ سکوت کند و نه فرصت حرف زدن را از آنها بگیرد.
اگر میخواهید به دوستتان لطفی کنید، به او بگویید آرزویش را دنبال کند و برای حل مشکل خودش اقدامی کند. بیشتر بشنوید و کمتر حرف بزنید. هر آدمی آنقدر لیاقت و توانایی دارد که برای زندگی خودش تصمیم بگیرد. که مشکلات خودش را مطابق شرایط زندگی خودش حل کند. نسخه نپیچید. قضاوت نکنید و هی نگویید اشتباه میکند یا اگر من جای او بودم چنین یا چنان میکردم. همراه باشید و بالیدنش را تماشا کنید.
یادتان باشد، خسته کنندهترین آدمها آنهایی هستند که مشکلات امروزشان همان مشکلات یک سال پیششان است. برای حل مشکلات خودتان اقدام کنید. همین.