۱۳۹۹/۰۱/۲۴

دستمال‌ها

با کیسه‌ی پر توی دستم رسیدم پشت در و دیدم باز یک کسی آشغال ریخته پشت در آپارتمان ما. این چندمین بار است توی این هفته که آشغال افتاده پشت در. کار دختر ولنگار طبقه‌ی بالا باید باشد که روزی دو بار سگ وحشی‌اش را می‌برد هواخوری. یکبار خودم دیدم که پوست شکلاتش افتاد توی پله‌ها و راهش را کشید و رفت. حالا یک دستمال استفاده شده افتاده اینجا. نمی‌خواهم برش دارم. با خودم فکر می‌کنم اگر برش ندارم می‌ماند توی پله‌ها و بالاخره یکی باید جمعش کند. چقدر مردم بی‌شعورند. لگد زدم به دستمال و کوبیدمش به دیوار تا کلید بیندازم در را باز کنم و خریدها را بگذارم توی آشپزخانه، جارو بیاورم و دستمال را بردارم بیندازمش توی سطل آشغال. دود خاکستری ملایمی از دستمال بلند شد. خدای من. چی بوده توی این دستمال؟ ترس از بیماری همه‌ی بدنم را به لرزه انداخت. در را باز کردم و رفتم به آشپزخانه. کیسه‌ی خرید را گذاشتم. جارو خاک‌انداز برداشتم و آمدم بیرون. دستمال آمده بود توی راهرو و داشت دود می‌کرد. نفسم را حبس کردم و خم شدم که دستمال را با جارو بزنم توی خاک‌انداز، دستمال شروع کرده بود به تکثیر شدن. دود بیشتر شد و راهرو از دود پر شد. دستمال‌ها روی هم تلنبار شدند، پیچیدند دور پاهایم و دیگر نمی‌توانستم پیش بروم. دستمال‌ها از پاهایم آمدند بالا و بدنم را پوشاندند. نمی‌توانستم جم بخورم. نمی‌توانستم نفس نکشم. دل به دریا زدم و نفسم را رها کردم. بوی یاس می‌داد دود، یا بوی تعفن؟ نمی‌فهمیدم. دستمال‌ها رسیدند دور گردنم و از سرم بالا رفتند. تا روی دهان و پیشانی‌ام را پوشاندند. بعد از آن دود آرام آرام عقب رفت و خودم را دیدم پیچیده در دستمال‌های استفاده شده ای که روی تنم وول می‌خوردند. دود باریک و بلند روبروی من چرخی زد و دورم گشت. نزدیک آمد و دور شد. دوباره دور تنم چرخید و بعد از در رفت بیرون. دستمال‌ها یکهو ریختند روی زمین. به هم آمیختند و با هم یکی شدند و یکی دود شد و دود محو شد. فشاری از روی قلبم برداشته شد. بدنم حالا می‌توانست حرکت کند. جارو در یک دست و خاک انداز هنوز در دست دیگرم بود. نه اثری از دود بود و نه خبری از دستمال‌های تلنبار شده. درد پیچید توی دلم. سرم گیج می‌رفت. دویدم و سرم را گرفتم روی کاسه‌ی توالت. فشار آمد به دلم. از توی حلقم یک دستمال بیرون افتاد. بلند شدم و تا سمت دیوار عقب رفتم. برگشتم. سیفون زدم. دستمال توی آب چرخید و پایین رفت. پاهایم سست شد. نشستم پای دیوار. دلم درد می‌کرد.