۱۳۸۶/۰۷/۰۱

بی‌نام


تو را در گور سنگی‌ات کشف می‌کنم
دلم برای به آغوش کشیدنت تنگ است
در دست‌های من پودر می‌شوی
خاک می‌شوی
می‌پاشی
می‌ریزی

حالا هروقت لباس‌هایم را می‌تکانم
گردوخاک قرن‌ها و روزگاران اساطیری از جیب‌هایم بیرون می‌ریزد.

۱۳۸۶/۰۶/۱۸

موزارت و رقص


در نظام قدیم، رقص یک قسمت اصلی از آموزش یک اشراف‌زاده بود. خوب رقصیدن به قدر خوب بر اسب نشستن یا خوب شمشیربازی کردن اهمیت داشت. بعلاوه، هیچ تفاوتی میان رقص نمایشی و رقص اجتماعی نبود. بیشترین زمان یک مهمانی شبانه‌ی فرح‌بخش صرف یک سلسله رقص‌های دونفره با مانوئت (Menuet) می‌شد که در زمان لویی چهاردهم در قرن هفدهم رواج داشت و آخرین نشانه‌هایش تا قبل از انقلاب 1987 به چشم می‌آمد. یعنی مردم بیشتر از یک قرن با این رقص‌ها زندگی کرده‌اند.
مانوئت بیشتر شبیه یک مراسم عبادی بزرگ بود، تا یک رقص. مراسمی دلفریب بود و رفتاری با نزاکت می‌طلبید. دو رقصنده در عمق سالن، روبروی شاهزاده، جلوی گروه موسیقی، پهلو به پهلوی هم می‌ایستادند. آنها پیش از آنکه رقص را آغاز کنند، ابتدا به شاهزاده و سپس به یکدیگر تعظیم می‌کردند و در طول رقص، بدون هیچ شتابی، در تقابل با یکدیگر، حالت‌هایی متناسب با موسیقی می‌گرفتند. حرکات هماهنگ پاها در این رقص جذابیتی بیشتر از تمام حالت‌ها داشتند. این جذبه در تمام طول رقص حفظ می‌شد و حالتی سحرانگیز داشت. این اثر را هر چهار پا بوجود می‌آوردند. به این معنی که وزن بدن در عبورها از یک پا به دیگری منتقل می‌شد و رقصنده برای تکمیل این حرکات، مکث‌های کوتاهی انجام می‌داد.
مانوئت آخرین نوع از رقص‌های ویژه‌ی نظام قدیم بود که تا زمان انقلاب باقی ماند و بعد از آن به کلی ناپدید شد. بطوری که حتی در کنگره‌ی وین، هیچ رقصی جلوه‌ای از رقص پای مانوئت نداشت. این رقص تنها در یک چهارم قرن به کلی از بین رفت، بی اینکه هیچ نشانه‌ای از خود به جا بگذارد.
یک نوع کاملن متفاوت از رقص، کنترودانس (Contredanse) است که در زمان انقلاب وجود داشت. این مدل، از رقص‌های دسته جمعی قرن هجدهم بود که به یک مجلس رقص پایان می‌داد. رقص‌های گروهی آغازین یا برانل‌ها (branles) که از نیمه‌ی اول قرن هجدهم نقش خود را به مانوئت سپردند، دیگر رقص نبودند. در زمان موزارت، کنترودانس‌ها خیلی مناسب برای اجرای گروه کر نبودند. اما حالت‌هایشان بسیار دلپذیر و همیشه متناسب با موسیقی بود. دو مرحله‌ی آخر رشد این رقص که از قرن نوزدهم تا قرن بیستم رواج داشتند، به راستی هیچ منبع الهامی نداشتند. «لو کادریل» (le quadrille) و رقصی به نام «له لانسیه» (les lanciers) هیچ‌کدام موسیقی ویژه‌ای نداشتند. آنها از ترکیبی از مارش‌ها و گالوپ‌ها استفاده می‌کردند.
کنترودانس دو ویژگی اصلی داشت که او را با «رقص‌های دونفره» پیوند می‌داد: نیروی حیات موزون (ریتمیک) و حالت‌های هماهنگ (هارمونیک). این رقص برای بقای خود ناچار این دو ویژگی را از دست داد. این بهایی بود که انقلاب و جنگ‌های ناپلئونی به آن تحمیل کردند تا بتواند در قرنی که واقعن به آن تعلق نداشت، زنده بماند و به این ترتیب به یک ریتم تازه و یک فرم کاملن جدید رسید.
به این ترتیب والس (valse) بوجود می‌آید که بسیاری از قوانین اجتماعی را به هم می‌ریزد. اساس «رقص دونفره» بر پایه‌ی یک زوج «آزاد» بود، پهلو به پهلوی هم، روبه شاهزاده، در حال رقص برای او و برای مجلس. در یک جامعه‌ی شهری معمولی، متفاوت با جامعه‌ی روستایی، وقتی که مردی با زنی می‌رقصد، او را کنار چهره‌ی خود تنگ در آغوش می‌فشرد. در این حال، همه چیز بی‌وقفه در حال گردش است. با این حال، والس در ریتم موسیقی بیشتر از پوشش رقصنده‌ها و ارتباطشان با هم دگرگونی ایجاد می‌کند.
در نظام قدیم، رقص‌های دربار بسیار دقیق و محدود به حرکات حساب‌شده بودند. مانوئت در عمل تک نفره بود. در مقابل، والس با ریتم متعادلش به شدت پویاست و بخصوص برای دوران جدید صنعتی آن زمان مناسب بود.
سرچشمه‌ی این شیوه‌ی جدید رقص از قبل به صورت روشنی در رقص‌های آلمانی موزارت بازشناخته شده بود. آنها ولی آنقدر تازه و متمدن شده بودند که وقتی در تمام اروپا گسترش پیدا می‌کردند، کسی به استبداد ریتم یا محدود شدنشان به دولت فکر نمی‌کرد. موزارت در شاهکارهای مانوئت خود نشانه‌های زیبای یک دوره‌ی جدید از دنیای جدید را در ترکیب ریتم رقص قدیمی نابود شده، کنترودانس‌ها و فرم‌ رقص‌های دسته جمعی گرد می‌آورد و بهترین‌های این سه‌نوع مختلف از رقص را به ما هدیه می‌کند.

متن از: Belinda Quirey، ترجمه‌ی: نفیسه نواب‌پور

بی‌نام

تو را در خودم حاضر می‌کنم
خودم را کنار تو
روز می‌شود
باران می‌زند
همه چیز تازه می‌شود
اطلسی‌ها گل می‌دهند
شاخه‌های انار پرشکوفه می‌شوند
سیب‌ها سرخ می‌شوند
برف می‌بارد
همه‌جا سفید می‌شود
پیراهن سفید می‌پوشم
زیبا می‌شوم
زیبا می‌شوم.