۱۳۹۱/۰۳/۲۳

تو ساقه‌ی علف

شعر از: ماری-کلر بانکوار
ترجمه از:‌ نفیسه نواب‌پور
----------------------------------------

تو ساقه‌‌ی علف
تو، گیاهی و در سر بذر بسیار داری
که بر حسب اتفاق در گلدانی جوانه زدی، بر بالکنی،
در حیرتم از تو و دل بسته‌‌ام به حضورت.

وحشی
پر راز و رمز
از زمین بزرگی حکایت می‌‌کنی که تو را پرورده ا‌ست

زمینی که بر آن شهرنشین شده‌‌ام
کتاب‌‌هایم را بر قفسه‌‌ها می‌‌چینم
و قدم بر خستگی‌‌هایش می‌‌گذارم
بر تاریخچه‌‌ی کهنش.

اصل ما یکی‌ است:
عطر شیره‌‌ی تو.

آن وقتی که بابل هنوز ساخته نشده بود
ما هم.

حتی پیشتر از آدم و حوا.

هر چیزی ممکن است.

از

شعر از: ماری-کلر بانکوار
ترجمه از:‌ نفیسه نواب‌پور
----------------------------------------

گردش روزگار فرصت قرار نمی‌‌دهد.

از سنگواره‌‌ها تا سنگ‌‌های عادی
چرخه‌‌ایست واضح
از ماهی تا حلزون
از آبشش‌‌ها تا شش‌‌ها
از سوسمارها با دست‌‌های کوتاه
تا گربه‌‌ی چشم ‌آبی‌‌مان.

و ما: تعلیقی در این میان
که از آغازمان هیچ نمی‌‌دانیم
و کسی چه می‌‌داند
شاید به عمق آب برگردیم.

۱۳۹۱/۰۳/۱۴

چهره‌ها

شعر از: ماری-کلر بانکوار
ترجمه از:‌ نفیسه نواب‌پور
----------------------------------------

چطور تصویر چهره‌‌ام منعکس می‌‌شود
در جریان خونم، در بافت‌‌های تنم؟

نقش چهره‌‌های دیگران است
که به تاریکی درونم
راه می‌‌برد؟

جنبشی شاید
که چنان نهفته، نقش‌‌هایشان را پیش می‌‌برد

تنها برای اینکه یک روز
بشود در گذاری
با چشم‌‌ها، با کلمات
انعکاسشان داد

به فلاکت اما.

راز می‌‌ماند
در لفاف سلول‌‌ها.