۱۳۸۸/۰۶/۳۰

شاید گاهی

زبانم را بریده‏اند
به جرم اینکه گفته‏ام          دوستت دارم
روی تنم داغ داغ          رد بوسه‏هایت را سوزانده‏اند
استخوان پاهایم را شکسته‏اند

چشم‏هایم را هنوز کور نکرده‏اند
که در بیداری رویایی از تو نبینم
گوش‏هایم را کر نکرده‏اند          که نحس‏هایشان را بشنوم
دست‏هایم را اسیدسوز نکرده‏اند          که به کارشان بگیرند

با غنیمت دست‏هایم می‏نویسم
با غنیمت چشم‏هایم می‏بینم
با غنیمت گوش‏هایم می‏شنوم

گاهی          شاید گاهی          فرصتی باشد برای دوست داشتن.