همدردی را ترحم هم میدانند که نیازی به درک احساس دیگری یا داشتن احساسی مشترک ندارد. با همدلی که درک و اشتراک احساسی با شخصی دیگر است، تفاوت دارد. با همدردی به دیگری کمک میکنیم تا خود را بیان کند و یا به عبارتی عامیانهتر، خود را بیرون بریزد. همدردی کردن حتی نیاز به صرف انرژی زیادی ندارد. کافیست به دیگری گوش بدهی. کافی است که رو به نگاه دیگری لبخند بزنی وقتی از آرزویی هرچند دست نیافتنی، اما دلخوشکنک میگوید و دلش غنج میزند. یا کنارش بنشینی وقتی از غصهای به خودش میپیچد و زار میزند. کسی که میتواند با شخصی همدردی کند، به احتمال زیاد میتواند با جامعهای همدردی کند. لازم نیست که تو حتی شجریان را دوست داشته باشی. لازم نیست که به صدایش گوش داده باشی. لازم نیست حتی با ربنایش خاطرهای داشته باشی. ولی لازم است به غمی که در فضا موج میزند احترام بگذاری. بگذاری این غم خودش را فریاد بزند و تو گوشی شنوا باشی. ملتی داغدار از دست رفتن کسیست که روح و صدای جمعی ماست. لازم است اگر آن رو ح و صدای تو نبوده، دست کم تماشا کنی که چطور ملتی عزاداری میکند. بی اعتنا نباش. همدردی کن.
- یک همدردِ همدل میخواهم این روزها که اشک بریزم.