ماکسی خیلی فوقالعاده نیست
اما این برای کسی مهم نیست
پدر و مادرش اینه آرزوشون
که تئاتر کار کنه دخترشون
بشه ستارهی سینما و تلویزیون
ملکهی چین که هست بهتر از اون
یا بهترین ورزشکار زن
ده بار بیشتر رکوردو بزن
فوقالعادهترین دختر روی زمین
ماکسی باید بشه دقیقن همین.
ماکسی تلاش کن، ستاره بشو
پدر و مادر هلش میدن به جلو
وقتی ماکسی به خونه میرسید
اول یک کمکی دراز میکشید
پاپ کورن بود و مشق مدرسه
کلاس سوارکاری بود و تنیس و فرانسه
اسکیت و شنا و تند نویسی
کلاس موزیک بود و بدنسازی
رقص و آواز و شمشیربازی
یهو مریض شد و افتاد ماکسی.
مادر نمیتونست بهش دست بزنه
پدر میگفت نذار تو تخت بمونه
وقت نداریم باید عجله کنی
صبح و شب برنامهش پره ماکسی.
بعد از هزار تا کار روزمره
کلاس سوارکاری و تنیس و فرانسه
اسکیت و شنا و تند نویسی
کلاس موزیک و بدنسازی
رقص و آواز و شمشیربازی
یهو مریض شدن و افتادن سه تایی.
تو بگو از این قصه چه درسی میگیری؟
وحشتناکه داشتن بچهی رویایی
یک گند فوقالعاده
عروسک کوکی بیاراده.
شعر از: هانس گئورگ اشتنگل
ترجمه: نفیسه نوابپور