امروز اول دسامبر است و از امروز شروع میکنیم به باز کردن درهای تقویم کریسمس تا روز بیست و چهارم. روز بیست و پنجم عید است. من این ایدهی تقویم کریسمس و روزشماری برای رسیدن روزی خاص را خیلی دوست دارم، هرچند که بیست و پنجم دسامبر روز خاصی برای من نیست. روز خاص من بیست و یکم، شب چله، است و برای آن روزشماری میکنم.
بهرحال... هر سال برای سپنتا که تقویم کریسمس میخرم، به فکر خودم هم هستم. خودم عاشق تقویم چایام. طعم تمام چایهای مطابق سلیقهام نیست، ولی مواجهه با این طعمهای ناشناخته را دوست دارم.
من هر سال یک تقویم شخصی هم برای سپنتا درست میکنم. امسال قوطیهای کوچکی را پر کردهام. هر روز شکلات یا شیء کوچک خاصی توی قوطی گذاشتهام. امسال برای هر روز یک ایدهی تفکر هم نوشتهام و دلم میخواهد پسرکم هر روز به آرزویی یا داشتهای فکر کند، مثل اینکه دلت میخواهد چه کاره شوی یا فکر میکنی دوستانت تو را با کدام خصلت نیکات میشناسند؟
امسال سپنتا هم برای من تقویم شخصی درست کرده است. دیشب که آمد و تقویم را نصب کرد، با خودم فکر میکردم که چی ممکن است بین این برگههای کوچک باشد. امروز صبح شوکه شدم که دیدم یک بیت شعر به خط فارسی خودش نوشته. شعرها انتخاب هوش مصنوعیاند. خودش میگوید اگر بچهاش چنین هدیهای برایش آماده کند بسیار قدردان خواهد بود. من راستش بسیار قدردانم. بسیار هیجانزده و شاد شدم از انتخاب چنین ایدهای. بیصبرم که ببینم هر روز چه شعری برایم نوشته. مدتهاست که روزمرگی من را از شعر دور کرده و این شاید تلنگری باشد برای بازگشتم به این دنیای رویایی.
برای شما روزهایی آرزو میکنم آرام که شادی به قلب و جسم و جانتان پیچیده باشد.