شعر از: ژولین دلمر
ترجمه: نفیسه نوابپور
------------------------------
فریادی در برف
تک صدایی
جای هزارها فریاد
هزار گلوی یخ زده
طوفانهای عریان
میلیونها هقهق انباشته در تودههای یخ
استدعای زمین است که باری از دوشش برداریم.
زمین شاکی است.
طوفان گذشته
آهن، آتش و لای به تمامی سوخته
بوی ماندگار خاکستر
شال مه بر فراز مزارع گندم
خوشههای سیاه،
بذرهای آذرین.