از مجموعه شعرهای انقلابی می ۶۸
شاعر ناشناس
ترجمه از: نفیسه نوابپور
----------------------------------------
عضو هیچ حزبی نیستم.
بیست سالهام.
دندان درد دارم.
سر درد دارم.
باتون خورده به سرم،
زیاد.
دیشب
دو یا سه روزنامهی انگلیسی خواندم
اثر جوهرهای خشکیدهی دژخیمان بود
روی تن زیر بیستسالهها.
روی پیپم
پرچم سرخ میزنم،
در راه پله
پرچم سیاه.
فلسفهی مارکوس خواندهام.
کوهن-بندیت شنیدهام،
حرفهای دوگول،
حرفهای حزبیها،
حزبها.
در تجمع روبروی سفارت فرانسه شرکت کردم
از پلیس کتک خوردم،
خوب نبود، شرارتبار بود.
کمدی کروکودیلها
نمیخواست من از جا بجنبم
اسپانیا نروم، پرتقال نروم، یونان نروم.
من امروز ممنوعالورودم به فرانسه
به همهی کشورها میروم
اما نه برای گند زدن.
خودم یک بمب بزرگ ساختهام
که فتیله دارد و آتش زن
منتظرم که برگردم پاریس
تا در کاخ الیزه منفجرش کنم.