شعر از: هانری میشو
ترجمه: نفیسه نوابپور
--------------------
برم دار و ببرم به یک کشتی
به یک کشتی کهنه و آرام
به دماغه، یا اگر بخواهیم به کف
و گمام کن، دور، دور.
در افساری عتیقه.
در مخمل فریبندهی برف.
در نفسهای آمیختهی چند سگ.
در کپهی توخالیِ برگهای خشک.
برم دار و ببرم به بوسهها، بی که مرا بشکنی،
به شکمهایی که بالا میآیند و نفس میکشند،
بر فرشهای حصیری و خندههایشان،
در دالانهای دراز استخوانها و مفصلها.
برم دار و ببرم، یا بیشتر، دفنم کن.