۱۳۹۰/۰۲/۱۲

دزدان موطلایی

برای دوست کوچک موطلایی‌ام: لوسیا



دزدان زرنگ موطلایی
لیاقت زن‏های ما را می‏‌دزدند
زنان ما به اعماق تاریخ می‏‌غلتند
آنجا که کینه و حسادت
شهرهایمان را ویران می‏‌کنند
پاهای مردان خسته‏‌ی ما را
به گرده‏‌ی اسبان رام نشده می‏‌بندند
در بیابان‏‌ها رها می‏‌کنند.

دزدان زرنگ موطلایی
معصومانه عاشق مردهای ما می‏‌شوند
کودکانه دل می‏‌بازند، دل می‏‌برند
مردان ما
دزدان کوچک موطلایی را می‏‌بوسند
برایشان چای دم می‏‌کنند
غم‏‌هایشان را پنهانی می‏‌خورند
شادی‏‌هایشان را بر سفره پهن می‏‌کنند.

زنان ما
مشت‏‌هایشان را گره می‏‌کنند
اشک می‏‌ریزند
آجر بر آجر می‏‌چینند
دیوارهای زندان‏‌های مخوفشان را ضخیم‏‌تر می‏‌کنند.

مردان ما
مردان خسته‏‌ی ما
ریشه‏‌های طلا را در اعماق معادن می‏‌جویند
و برای رویاهای دزدان کوچکشان
دلواپسند.