خیلی خوب است که آدم با مردم ارتباط داشته باشد. در همین ارتباط های ساده است که آدم میتواند کلی چیز یاد بگیرد و کلی اطلاعات تازه از محیط زندگیاش کسب کند. بخصوص معلومات پزشکی آدم اضافه میشود که برای زندگیاش حسابی فایده دارد. مثلن در همین ارتباطهاست که آدم میفهمد امکان دارد تمام معده و رودههایش برای یک مدت طولانی پر از اسید سبز معده بشود. درست عین شلنگ آب. تازه اینکه چیزی نیست. شاید حتی بفهمی که کف پای بعضی از افراد غضروفهایی دارد که گاه متورم و دردناک میشوند. برای همهی این مشکلات و هرچه دیگر که شاید حتی به فکرت نرسد هم میتوانی در همین بحثها علاج پیدا کنی. مثلن سیب برای ترشا خوب است.
از علوم پزشکی که بگذریم، زندگی روزمره و حالا انواع نمودهای تکنولوژی بخصوص تلفنهای همراه از اهمیت ویژهای برخوردارند که با افزایش اطلاعات در این زمینه میتوان به تسریع بهبود زندگی کمک کرد. گاهی بحثهای کارشناسی در این زمینهها ممکن است به درازا بکشد و نتایج قابل توجهی از آنها به دست آید. مثلن در یکی از همین بحثها متوجه شدم که خط ندادن تلفنهای همراه اگر بخاطر اشکال مخابرات نباشد، حتمن بخاطر کابل برگردان است. شاید هم گوشی شارژ نداشته باشد. درضمن فهمیدم که گوشیهای موبایل بدون سیمکارت ردیابی نمیشوند چون مخابرات هنگام تحویل سیمکارت، شمارهی گوشی را جایی ثبت نمیکند. از این گذشته، وقتی کاربرات یا رادیات ماشین (چه فرقی میکند؟) در سفر سوراخ بشود، میشود تا مقصد با یک ذره آدامس مشکل را حل کرد. از این موارد خیلی زیادند. فقط باید خوب دقت کنی و خوب از حافظهات کار بکشی.
حالا از شوخی که بگذریم، ارتباط با آدمها اغلب ممکن است فوایدی هم داشته باشد. بخصوص برای وقتهایی که زیادی خودت را برای انجام وظایفت عذاب میدهی و یا برای خودت زیادی قید و بند میسازی. آدم با خودش فکر میکند خب، دنیا ارزش اینهمه جوش زدن و حرص خوردن ندارد وقتی که مثلن عروس در مراسم پایتخت (منظور همان پاتخت خودمان است) حاضر نباشد، و یا مثلن عروس و داماد برای مراسم پاگشای خودشان از سفر برنگشته باشند. هیچ وقت و به هیچ عنوان از رفتارهای آدمها شگفتزده نمیشوم. فکر میکنم بخاطر همین فواید و تجربیات بود که با پشت گوش انداختن و هی طفره رفتن از این دید و بازدیدها تابحال در کمال بیمعرفتی مایهی ننگ خانواده شده بودم. خدا را شکر که بعد از این میتوانم با افتخار و سربلندی به زندگیام ادامه بدهم.