به خورشید سلام میکنم
گاه نوشتهها
شعر ترجمه
شعرمن
یادداشت روزانه
قصهیمن
جستار
ترانهها
لالاییها
قصهیترجمه
حافظ
درمورد من
ون گوگ
۱۳۸۶/۰۲/۰۷
انتظار
پلنگ زخم خوردهی وحشی
بر تپههای بیحفاظ قلمرو خویش
ایستاده
آفتاب از انتهای افق میریزد
تا صبح راه درازیست
ترمیم زخم تازه را
مهتاب
چشمی به سوی مرگ
راهی به جستجوی شکاری رها شده
انتظار میکشد.
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی