وقتی مردی زنی را دوست دارد*
سرتاسر زمستان
کوهستانهای یخ زده را
دنبال آن تکگل زیبای افسانهای
میگردد
گل را میچیند
در قلبش میکارد
و پای پنجرهای برمیگردد
که قرار بوده زن را آنجا ببوسد.
زن سرتاسر زمستان از سرما لرزیده
پای بوته رزهای سفید
مرده.
* این را از تیتر یک شعر گرفتهام:
کلیک کنید!