ترانهای از لارا فابیان
ترجمه از: نفیسه نوابپور
----------------------------------------
دیگر رویا نمیبینم، سیگار نمیکشم
دیگر حتی گذشتهای ندارم
بی تو تنها، بی تو زشتم
مثل یتیمی در نوانخانه
...دیگر نمیخواهم زنده باشم
زندگیام از حرکت ایستاد وقتی رفتی
دیگر زندگی ندارم، حتی تختخوابم
به ایستگاهی تبدیل شده
وقتی از آن رفتی...
بیمارم، کاملن بیمار
مثل شبی که مادرم رفت
و من را با یأسم تنها گذاشت
بیمارم، واقعن بیمار
میرسی، کسی نمیداند کی
رفتهای، کسی نمیداند به کجا
به زودی دو سال میگذرد
از رفتنت
انگار به صخرهای، انگار به گناهی
چسبیدهام به تو
خستهام، از پا درآمدهام
بس که تظاهر کردهام شادم
آنها که اینجایند
تمام شب مینوشم
و طعم تمام ویسکیها یکی است برایم
و تمام کشتیها پرچم تو را دارند
دیگر نمیدانم کجا بروم
تو همه جا هستی
بیمارم، کاملن بیمار
خونم را به بدن تو میریزم
و مثل پرندهای مردهام
وقتی که خوابی
بیمارم، واقعن بیمار
از من تمام آوازهایم را میگیری
از تمام کلمات خالیام میکنی
مستعد بودم، پیش از پوست تو
این عشق، من را میکشد
اگر ادامه پیدا کند
از هم میپاشم تنهایی وقتی
مثل کودک کند ذهنی کنار رادیو
به صدای خودم گوش میدهم که میخواند:
بیمارم، کاملن بیمار
مثل شبی که مادرم رفت
و من را با یأسم تنها گذاشت
من بیمارم... همین است، بیمارم
از من تمام آوازهایم را میگیری
از تمام کلمات خالیام میکنی
و من قلبی کاملن بیمار دارم
حلقهی تاریک موانع
میشنوی؟ من بیمااااااااااارم...