شعر از: ماری-کلر بانکوار
ترجمه از: نفیسه نوابپور
----------------------------------------
تو ساقهی علف
تو، گیاهی و در سر بذر بسیار داری
که بر حسب اتفاق در گلدانی جوانه زدی، بر بالکنی،
در حیرتم از تو و دل بستهام به حضورت.
وحشی
پر راز و رمز
از زمین بزرگی حکایت میکنی که تو را پرورده است
زمینی که بر آن شهرنشین شدهام
کتابهایم را بر قفسهها میچینم
و قدم بر خستگیهایش میگذارم
بر تاریخچهی کهنش.
اصل ما یکی است:
عطر شیرهی تو.
آن وقتی که بابل هنوز ساخته نشده بود
ما هم.
حتی پیشتر از آدم و حوا.
هر چیزی ممکن است.