شعر از: هاینتز کاهلا
ترجمه: نفیسه نوابپور
----------------------------------------
ا
در اینجا کسی آرمیده
که هرگز دروغ نگفته.
امیدواریم که استخوان هایش به تعداد
کامل باشند.
مجبور بودیم
مخفیانه جمع شان کنیم
وقتی که هرچه می شنیدیم
دروغ بود.
اا
این مرد
از گرسنگی مرده است.
از دشمنانش هیچ نستانده.
باج نداده.
به چشمان تک تک شان نگریسته
از فرط نجابت؛
این قانون زندگی اش بود.
پسرش
گران ترین سنگ قبر را برایش تعبیه کرده.
ااا
این زن
هرگز نه نگفته است.
می خواست محبوب همگان باشد.
نخستین آری را وقتی شنید
که خاک بر گورش می ریخت.