باد صبا در لغت، بادی است که از سمت شمال شرق میوزد به وقت صبح، در فصل بهار. لطیف و خنک است، نسیمی خوش دارد و میگویند که گلها از آن میشکفند و عاشقان با او راز میگویند. باد صبا در شعر حافظ میتواند مرکبی باشد که «بر پشت صبا بندند زین»، میتواند مرغی باشد که «به خوش خبری هدهد سلیمان است» و میتواند نفخهی رحمانی باشد که «نفس باد صبا مشک فشان» شود و عالم پیر را جوان کند. غیر از این باد صبا در شعرهای حافظ اندامهای انسانی دارد: زبانی دارد که میتواند با غزال رعنا به لطف سخن بگوید؛ دستی دارد که زلف یار در دست اوست؛ گوشی دارد که قصهی ما را میشنود؛ و خود، پیام آور است.
باد صبا در شعر حافظ صفاتی متناقض دارد و از این رو میشود آن را با نیروهای دوگانهی خیر و شر قیاس کرد. هرچند که باد صبا پیام آوری صادق است، گاه ممکن است پریشانگو باشد. هرچند که با او راز میگویند اما میتواند غماز باشد و بهتر است بیخبر بماند. هرچند طبیبی است که جان حافظ دل خسته را به دمش زنده میکند، خود بیمار و سرگردان است. خلاصه اینکه صبا جامع اضداد است. یکتا نیست. گاه این و گاه آن است. طبیب است و بیمار، پیغامبر است و دروغگو، رازدار است و سخنچین، پرده دار است و رقیب، سنگ صبور است اما بیوفا.
منبع: اسدالهی، خ. و همکاران. تحلیل استعاره مفهومی باد صبا در شعر حافظ، فصلنامه علمی-تخصصی مطالعات زبان و ادبیات غنایی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف آباد سال یازدهم شماره ۳۹ ، ۱۴۰۰.