من عاشق کیکم و بجز خوردن، از تزیین کردن کیک هم لذت میبرم. از اینکه کسی کیک دستپخت من را بخورد و لذت ببرد هم لذت میبرم.
پنج سال پیش یکی از آرزوهایم این بود که فقط بتوانم یک کیک معمولی بپزم. کیکهای بازاری همه خیلی چرب و خیلی شیریناند. دلم میخواست خودم کیک با طعمی که دوست دارم بپزم. تا یاد بگیرم کیک خوب بپزم، کیکهایم یا شکل لاستیک میشدند و یا پف نمیکردند و یا هزار عیب و ایراد دیگر داشتند. هر بار که کیک میپختم پیمان کلی غر میزد که بیخودی برق مصرف میکنی و مواد میریزی و کیکها خوب نمیشوند. سه سال پیش، از آرزوهایم یکی این بود که بتوانم هر وقت دلم میخواهد کیک بپزم و پیمان غر نزند.
حالا امروز وقتی که میخواستم برای پیمان کیک تولد بخرم، از من خواست که کیک تولدش را خودم بپزم. دلش خواست کیک تولدش شبیه همانی باشد که چند روز پیش پخته بودم و خیلی خوب شده بود. در پوست نمیگنجیدم. با وسواس کیکی پختم که خودم از خوردنش سیر نمیشوم. احساس خوشبختی میکنم.
- عکس کیک تولد پنجاه و چهارسالگی پیمان است.