نمیدانم این روزها چطور اینهمه گرفتار شدهام. آنقدرکه حتی فرصت نکردهام ایرادهای تایپی نوشتههایم را درست کنم. نمیدانم تقصیر سرگردانیهای خودم است یا عوامل محیطی. شاید هم تقصیر آلودگی هوا باشد. اصلن نمیدانم چند هفته است که برگشتهام، مشهد هم رفتم و حالا تهرانم. باز هرصبح که پنجره را باز میکنم بوی دود خفهام میکند.
وبلاگم دوساله میشود. همیشه جشنهای تولد را دوست دارم. اما تولد گرفتن برای وبلاگ فرم دیگری دارد. بدون فوت کردن شمع و ترکاندن بادکنک، فقط مرور گذشته. در تولد دوسالگی وبلاگم میخواهم پیش از هر حرفی از «پیمان» تشکر کنم بخاطر همهی همراهیها و حمایتهایش: مرسی دانشمند خوب من!
روی سخنم با خودش نیست. حکم پیامهای تبریک و تسلیت روزنامهها را نداشته باشد نوشتهام. میدانم که نوشتههایم را نمیخواند. برای خودم مینویسم. برای یادآوری به خودم. که اگر اصرارها و تشویقهای او نبود نه در سایت شاملو آنهمه مانده بودم که شعر بخوانم و نه در این وبلاگ. کمکم میکند خودم را و کارهایم را جدی بگیرم که خیلی مهم است.
از کارهای آینده هم اگر بخواهم بگویم، قصد دارم درمورد کتابهایی که میخوانم بنویسم. همیشه خودم دنبال چنین جایی بودم که بشود خلاصهای از محتوا و مشخصات کتابها پیدا کرد. چنین بخشی در فروم «تبادل نظر» که لینکش در ادامهی لینک وبلاگهای دوستانم هست ایجاد شده که سر فرصت حتمن درموردش مینویسم و رسمن به آن محل دعوتتان میکنم. اگر فرصت کنم قصد دارم که خوانش شعر هم بیشتر بنویسم. شاید کسی حرف جدی بزند که برای بهتر خواندن و بهتر فهمیدن خودم هم موثر باشد.