چند روز پیش خبر فوت رییس جمهور دایمالعمر ترکمنستان را شنیدم. به همین بهانه خبرهایی هم از زنگی و کارهایش شنیدم که کلی به خندهام انداخت و وادارم کرد بگویم «بیجنبه». مثلن این مرد نه یک روز، که یک ماه از سال را به نام خودش در تقویم ثبت کرده بوده. یک ماه از سال را هم به نام مادرش ثبت کرده. چند فرودگاه را هم در شهرهای مختلف با نام خودش نامگذاری کرده.
کارهای این رییس جمهور، ناخودآگاه من را به یاد ماستبندی سر کوچهمان انداخت که وقتی بچه بودیم وظیفهی خریدن شیر و ماست و سیگار از این مغازه با ما بود. آنقدر ماست خوبی داشت که اقوام از هرجای شهر میآمدند، ماستشان را از آنجا میگرفتند. وقتی که کاروبار آقای ماستبند بهتر شد، با آسودگی خاطر قدری آب به شیرش اضافه میکرد. تا مشتریها بخواهند بفهمند، کاروبارش آنقدر رونق گرفته بود که شروع کرد به ساختن یک طبقهی اضافه بالای ساختمانش. کار ساختمان که تمام شد، زن دومی گرفت و آنجا آورد. همهی این ماجرا شاید بیشتر از سه سال طول نکشید.
به این فکر میکردم که فرقی نمیکند آدم رییس جمهور باشد یا ماستبند. اگر بیجنبه باشد، وای به حال اطرافیان.