ماشین در پیچ جاده میرفت
ما هردو به کشف راه جدیدی فکر میکردیم که
سالها برای پیدا کردنش با هم حرف زده بودیم
بیآنکه حتی یکبار در آن قدم بگذاریم.
تو در گوش من آوازهایی را زمزمه میکردی
که سالها پیش از من شنیده بودی
وقتی که در آشپزخانه ظرف میشستم
یا لباسها را روی بند رخت پهن میکردم.