از مجموعه شعرهای انقلابی می ۶۸
شاعر ناشناس
ترجمه از: نفیسه نوابپور
----------------------------------------
دانشجو را پلیس پاریس کشته
مرد را پلیس پاریس کشته
ته کوچه باتوم افتاده
فریاد سکوت از خیابانها میگذرد
این تویی پاریس؟
شهر آرام من، تویی؟
تو را بخاطر تاریخ و مردمانت دوست داشتیم
بخاطر باغها، خانهها، خیابانها
تو را بخاطر آزادگیات دوست داشتیم
پاریس!
هر وقتی که جایی بر زمین به کسی ظلم میشد
هر وقتی که جایی بر زمین ظالمی پیروز میشد
مردم به پاریس پناه میآوردند
چون تو چشم امید بودی
پناهگاه بودی،
پاریس!
شهر باشکوه من، جزیرهی نور
باستیل به دست مردمانت فتح شده
از سنگرها پوشیده شدهای
پریشان و منقلبی
پاریس!
عاشقان در کرانههای سن از عشق میگویند
رود آرام زیر پلها میغلتد
به این شهر که میرسد
آب از جراحتی در عمق عشقمان سرخ میشود
پلیس پاریس آرزوهایمان را لگدمال میکند
میخواهند پاریس را از قلبمان بتراشند
میخواهند رویاهایمان را قتل عام کنند.
آهای مردم کوچه، مردم خیابان، مردم شهر
مرگ پاریس را آیا
با این پیشینه تاب میآورید؟