شعر از: هنریدومکونیک
ترجمه: نفیسه نوابپور
--------------------
من به تمامی، آغوشم
دیگر نمیدانم
که چشمانم نقش دست دارند
یا دستانم تو را میبینند
ناشناسیست
که در آغوشش میفشارم
آن ناشناس توئی
چرا که بسیار کم از تو میدانم
تو را فقط آنجا میشناسم
که در خود جستجویت میکنم
که در تو میجویمت
زمان در آغوش کشیدن، حالاست
میان بازوهایم، زندگیست.