سختترین عاشقان، دیوارها هستند. یا دیوارها، مستحکمترین عاشقانند. معشوقهی دیوار، درختیست. درختچهای که شاید بذری بوده. باران خورده. خاک خورده. در حفاظ دیوار از باد و باران در امان مانده، تکیه کرده و خودش را بالا کشیده است. شاخههایش ضخیم میشوند. حساسیت پوستش کم میشود. انبوه برگ سبز، دیوار را از دیدرسش محو میکند. اگر معشوقه دیوار باشد، باید درخت بود. سنگریزه نمیتوان بود. باد نمیتوان بود. رهگذر نمیتوان بود. میشود دل به دیوار بست. پای دیوار استراحتی کرد و به راه خود رفت. میشود برگشت به امید حضورش. اما در نهایت باید جاگیر شد همان حوالی. اگر دیوار باشی، درخت میشوم. جایی نمیروم. تو اگر پای رفتن داری، برو اما دوباره برنگرد.