1
در هر کسی چیزی از زیباییهای تو عیان است:
یکی دهانش،
یکی ظرافت زیر چشمهایش،
یکی دستهایش.
در هر کسی چیزی از تو پنهان است:
چیزی از زنانگیات،
چیزی از مردانگیات،
چیزی از کودکیهایت.
به استقبال تمام زنان و مردان و کودکان میروم
همه را در آغوش میکشم
همه را میبوسم.
به اعتبار زیباییهای کمنظیرت
همه را زیبا میبینم.
2
خاطراتم را گرد میآورم
از دورترینشان
تا همین لحظهی اکنون
از آنها چشم و بینی و دهان میسازم
چشم و بینی و دهان تو را
دست میسازم
دستهای تو را
پاهای تو، اندامهای زیبای تو
از آنها احساس میسازم
خشمها و مهربانیهای تو
غمها و شادیهایت
قطره قطره اشکها و تازگی خندههایت
...