فرصت نبود که بخوابم.
شب کوتاه بود و ماه
پیش از آنکه سیر ببینمش بر گلدستهها اذان میگفت
اتاقها را جارو زدم
ملافهها را شستم
روی میزها گلدانهای یاس چیدم
چای دم کردم
که میدانستم صبح زود میرسی
آمدی
دور اتاقها گشتی و زیر چشمی مادرت را میپاییدی
که مبادا شال سرخ دخترکی را دیده باشد
که شبها در خواب میبوسیاش
شال سرخ را با ملافههای سفید شسته بودم
ملافهها هنوز سفید بودند
و شال سرخ، سرخ.
عطر یاس در خانه پیچیده بود.
(نقاشی از:Amedeo Modigliani)