شعر از: رنه ویوین
ترجمه از: نفیسه نوابپور
----------------------------------------
تو هرگز تب کردهی گرفتاری نخواهی بود
که بگدازی، به بند کشی تخت خواب را،
تو هرگز آنچنان شهوتناک نخواهی بود
که جسمت را از پا درآوری و رنگ ببازی.
عطر سفیدت را نگه دار که کامی نمیجوید.
تو رخوت تسلیم را نمیشناسی،
نالههای منقطعی که جان را بسط میدهند،
تردید و ضعف آتشین بخششها را؛
و چونان دوستت دارم، قدیسهترین
که امشب به بوتهخارهای رازآلود چنگ میزنیم.