تكيه دادهام به شوفاژ گرم. شلوار لي و بلوز و ژاكت هم پوشيدهام. هوا تاريك است. صداي برخورد قطرههاي باران را بر فلز پشت پنجره ميشنوم. شيشهها عرق كردهاند. با خودم فكر ميكنم كه كدام قانون حق داشتن يك اتاق گرم را از خانوادهاي ميگيرد؟ طبق گزارشهاي رسمي، ماه گذشته هشتاد نفر از كارتن خوابها بر اثر سرما مردهاند. يادم ميآيد كه همان موقع من از اين اتاق خسته شده بودم و مدام بهانهي وسايل خودم را ميگرفتم. حالا چقدر اين اتاق به نظرم بزرگ ميآيد. چقدر از خودم خجالت ميكشم كه گرماي اتاق را تنهايي استفاده ميكنم.
***
براي تمرين كلاس زبان، بايد يك دوره از زمان را انتخاب ميكردم و در مورد آن توضيح ميدادم. يك تكه از كودكيام را انتخاب كردم:
***
براي تمرين كلاس زبان، بايد يك دوره از زمان را انتخاب ميكردم و در مورد آن توضيح ميدادم. يك تكه از كودكيام را انتخاب كردم:
Je préfère lorsque j'étais une petite fille.
Je me souviens que j'avais les cheveux courts avec une frange.
J'avais 6 ans.
J'habitais avec ma famille dans une grande maison avec un petit jardin.
Il y avait 3 arbres et beaucoup de fleurs.
J'appronais à faire du vélo et écrire de l'alphabet.
J'étais toujours avec ma soeur en tous lieux.
Nous nous couchion ensemble et nous révellions ensemble aussi.
Nous nous habillions pareil et nous jouions avec nos poupées.
J'étais libre et très contente, parce que j'avais 6 ans.