۱۳۸۳/۰۹/۳۰

شب يلدا

امشب شب يلداست. شبي كه زودتر از همه ي شبهاي سال شروع مي شود. روزي كه هوا زودتر از هميشه تاريك مي شود. براي من كه سر ساعت مي خوابم و به لطف جناب اديسون هيچ مشكلي با تاريكي ندارم، كمي ديرتر يا زودتر شروع شدن شب چندان اثري بر زندگي ام نمي گذارد. ولي امشب پيغامي از يك دوست دريافت كردم كه نوشته بود: «چند ساعت بيشتر تا آخر پاييز نمانده، لطفا جوجه هايتان را بشماريد.» اول خنديدم، ولي بعد... راستي، من چند تا جوجه دارم؟
يكي از خوبي هاي ديگر شب يلدا هم اميدي است كه به دل مي دهد براي رسيدن به بهار و نوروز. از فردا روزها زودتر روشن مي شود و شبها ديرتر تاريك. هر روز هم كه بگذرد، يك روز به بهار نزديك تر شده ايم. همه ي اينها شب يلدا را قشنگ مي كند.