۱۳۸۴/۱۲/۰۹

ترانه ی خالی

یادم نمی آید بهار را در پیچ کدام کوچه کاشته بودم
پاییز از دیوارهای خانه ام بالا می رود
حالا که تمام تابستان را برای رسیدنت فال حافظ گرفته ام

عزیز من
ایکاش هیچ وقت به رویت لبخند نزده بودم

هر لبخند غنچه ی بغضی است
هر شکوفه از پاییزی آبستن است
همیشه دسته ی تبر را محکم ترین درخت می سازد

پشت پنجره های خالی فریاد می زنم
شاید انعکاس صدایم بگوید
هنوز زنده ام
هنوز زنده ام
هنوز زنده ام...