۱۳۸۵/۰۱/۰۹

كيميا

+
بچه ها خيلي زود قواعد هر بازي را ياد مي گيرند. كيميا كه هنوز خيلي مانده تا سه سال كامل از اين دنيا ببيند، نشست و كتاب دعا را گذاشت روي پايش. زود به زود برمي گشت و انگشتش را به نشانه ي سكوت جلوي صورتش مي گرفت و نشانم مي داد. مثل همه ي بزرگترها دستمال كاغذي را مچاله كرد و به چشم هايش فشار داد. خوب هم مي دانست كه چطور به سينه بزند و ياعلي بگويد. با خودم فكر مي كنم اين دقيقا همان چيزي است كه وطن را برايم معنا مي بخشد. بازي هاي آشنايي كه قواعدش را خوب مي دانم.

+
دلم تنگ است. اين دل لعنتي آرام نمي شود. حرف دل را هم كه نمي شود همه جا گفت. انقلاب درون را گاهي بايد سركوب كرد. اشكي كه در جمع بريزد، من را آرام نمي كند. بغض كشنده ي درونم را بايد در آغوش كودكي فرو بريزم. روبروي نگاه مضطرب و نگران كودكانه. ميان شادي و هيجان كودكي. ايكاش كودكي بودم. يا دست كم كودكي مي داشتم از وجود خودم. دلم غنج مي زند براي دوباره ديدن و دوباره در آغوش كشيدن كيميا. هيچ دلخور نمي شدم اگر مي مردم آن وقتي كه محكم و با اصرار دست هايش را دور گردنم حلقه كرده بود تا همراهم باشد.

+
منقلب و پريشانم. اطرافم همه چيز به هم ريخته و فروريخته است. مثل اينكه روي ويرانه هاي خودم قدم مي زنم. با همه چيز غريبه شده ام. تنها همين پنجره با قطعه ي كوچك آسمانش آشناست. آسماني كه سالها با خورشيد و ابر و ستاره هايش مال من بود. اين پنجره، همه ي گذشته ام را به يادم مي آورد. هميشه بهار را به خاطر تازگي هايش دوست دارم. حتي همه ي اين غريبگي ها را به خاطر تازه شدن ها دوست دارم. من عاشق نوروزم. ديد و بازديد عيد را با همه ي كسالت باريش دوست دارم. با همه ي حماقت ديدن ها و بازديدن ها. تميزي خانه ها و پذيرايي عيد را دوست دارم.

+
بدن براي من مقدس است. به نگاه ايمان دارم. به جاي فكر كردن، حس مي كنم. من با تمام حواسم زندگي مي كنم. مي بينم، مي شنوم، مي بويم، مي چشم و لمس مي كنم. احساس خوشبختي مي كنم به خاطر سالم بودنم. مي دانم كه جاي خالي هركدام از حواسم به راحتي پر نمي شود. من هميشه خيلي زود عاشق مي شوم. به يك ستاره، يك بنفشه، يك نگاه، يا يك استكان چاي. بي عشق زندگي ام نمي گذرد. حالا باز عاشقم. اين بار مي خواهم با عشقم يك بغل كيميا بسازم. براي عاشق بودن بايد از همه ي حواس كمك گرفت. بايد به چشم ها نگاه كرد، صداي قلب را شنيد، تن را بوييد و چشيد و لمس كرد. بايد باور كرد.