به خورشید سلام میکنم
گاه نوشتهها
شعر ترجمه
شعرمن
یادداشت روزانه
قصهیمن
جستار
ترانهها
لالاییها
قصهیترجمه
حافظ
درمورد من
ون گوگ
۱۳۸۶/۰۷/۱۶
بینام
با هزار ستارهی نقره به آسمان سنجاق شدهام
ترسم از سنگینی تن و نااستواری ستارههاست
سقوط و نیفتادن به هیچ کجا
تنم به تیغهای تیز شب دریده میشود
پارهپاره میشوم
فقط حلقهی چشمهایم میماند
تا تمام رنجهای زمین را
بی مجال پلک زدنی ببینم.
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی