۱۳۸۶/۰۷/۱۶

بی‌نام

با هزار ستاره‌ی نقره به آسمان سنجاق شده‌ام
ترسم از سنگینی تن و نااستواری ستاره‌هاست
سقوط و نیفتادن به هیچ کجا
تنم به تیغ‌های تیز شب دریده می‌شود
پاره‌پاره می‌شوم
فقط حلقه‌ی چشم‌هایم می‌ماند
تا تمام رنج‌های زمین را
بی مجال پلک زدنی ببینم.