گذاشتم بهار هرچه میخواهد گل برویاند
رعد بزند، باران ببارد
گذاشتم تابستان هرچه میخواهد میوه بدهد
گذاشتم میوهها روی درختها بپوسند
آب دریاچهها زیر داغی خورشید بگندند
گذاشتم پاییز برسد
پاییز فصل شکفتن عشقهای تازه است
وعدههای دیدار همیشه به پاییز میرسند
زمستان که بیاید
برف روی تمام خاطراتم میبارد
همه جا سفید میشود
یکدست، بی رد پا
فقط من میدانم و برف
که میترسم آب شود
...
میترسم
آب شود.