۱۳۸۸/۱۱/۰۳

نمی‏توانم عشق را...

شعر از: آنتونیو راموس روسا
ترجمه از: نفیسه نواب‌پور
----------------------------------------

نمی‌‏توانم عشق را به قرنی دیگر موکول کنم
من نمی‌‏توانم
حتی اگر فریاد در گلو خفه‌‏ام کند
حتی اگر نفرت بترکد بشکند مشتعل شود
زیر کوه‏‌های خاکستری
کوهستان‌‏های خاکستری

نمی‏‌توانم این در آغوش گرفتن را به تعویق بیندازم
که دو روی یک سکه‌‏اند
عشق و نفرت

هیچ چیز را نمی‌‏توانم به تعویق بیندازم
حتی اگر شب وزن قرن‌‏ها را بر شانه‌‏هایم بیندازد
حتی اگر سایه روشن پگاه دیر برسد
نمی‏‌توانم زندگی‌‏ام را به قرنی دیگر موکول کنم
عشقم را
و فریاد آزادی‌‏ام را نیز

نه من نمی‌‏توانم قلب را به تعویق بیندازم.