شعر از: ریموند کارور
ترجمه: نفیسه نوابپور
--------------------
همیشه دلم قزلآلای تازه میخواسته
واسه صبح
یهو یه راه تازه پیدا کردم
سمت آبشار
شروع کردم ماهیگیری که:
بیدار شو!
زنم بود که میگفت
داری خواب میبینی.
*
میخواستم پاشم انگار
خونه داشت آوار میشد رو سرم
باز گفت: لنگ ظهره
کی هنوز خوابه؟
کفشای نوم پای در
برق میزدن...