۱۳۹۱/۰۳/۱۲

شب

شعر از: ماری کلر بانکوار
ترجمه‌ از: نفیسه نواب‌پور
----------------------------------------

یازده ضربه بر باد می‌نوازد.
پنجره‌های تنهایی به لرزه می‌افتند.

در خود نجوا می‌کنیم:
بیرون سرد است.

در نور ماه
... بهاری غریب
سر ساقه‌های علف را سفید می‌کند.

پنجره‌ها را می‌بندیم
زندگی‌ست که رخ می‌نماید
شکننده، بیگانه،
بر جیوه‌ی دور شب، در آینه‌هایش.