از آسمان ماهی میبارد
ماهیهای سرخ
ماهیهای سیاه
ماهیهای زرد
تُنگ تُنگ آب به کوچه میبریم
که ماهیهای نیمهجان را نجات دهیم
ولی مگر ما چند نفریم؟
نمیدانم اینهمه ماهی
از کدام دریا آمدهاند
با کدام ابر آمدهاند
ماه سفید به قهقهه میخندد
خندهاش رعد بیباران است
از آسمان مثل برگ
مثل ستاره
ماهی میبارد
دخترها میگویند
دامنهای پارچهای ما
حوضچههای خوبی نیستند
دستهای کوچک ما
آب را نگه نمیدارند
ماه سفید به قهقهه میخندد
خندهاش غرش طوفان است
هنوز از آسمان
مثل شکوفه، ماهی میبارد
بچهها میگویند
ظرفهای بستنی ما
برای ماهیها کوچکند
بادکنکهایمان
بالا نمیروند
روی زمین میترکند
ماه سفید به قهقهه میخندد
خندهاش هراس هجوم تاریکیست
ماهیها در کلاههای مردان، بیقرارند
ماهیهای سیاه روی زمین میمیرند
ماهیهای قرمز میمیرند
ماهیهای زرد میمیرند
ماه به قهقهه میخندد
فریادم
خشم دریاییست که نیستم.