۱۳۸۸/۱۲/۱۷

برای کودکم، با عشق

طراوت تولد را بر سینه‏‌های هم نشا می‏کنیم‏
تو ریشه در پستان‏های رسیده‏ی من می‏دوانی
من در رگ‌های سرخ تو
خون گرم می‏نوشیم
بهار بر اندام‏هایمان جوانه می‏زند
پرنده‏ها روی سست‏ترین شاخه‏هایمان لانه می‏سازند
برگ‏های سبز می‏دهیم
و ملتمسانه به چشم هم خیره می‏شویم
یعنی:
درخت من، جایی نرو!