۱۳۸۹/۰۴/۱۷

دم بزن

از مجموعه شعرهای انقلابی می ۶۸
شاعر ناشناس
ترجمه‌ از: نفیسه نواب‌پور
----------------------------------------

بندی‌ست
سنگفرشی‌ست
نقبی‌ست
تا هوای آزاد

بگذار خنده بتازد
ببارد
تقدیس شود

سرما در مغز استخوان‌ها
برررررر
آه..
دم بزن، دم بزن
که آتش جان بگیرد
با خیال پنگوئن‌ها و گلریزه‌ها.

چه سروری‌ست
به بزم پیانوها رقصیدن
جست وخیز کردن
چه شادی ژرفی‌ست
که تا هر وقت فرصت هست
لب‌های هم را ببوسیم، من و تو
تا هر وقت که هنوز چیزی از زمین باقی‌ست.

آه، خدایا
چقدر این زمین زیباست!