۱۳۸۹/۰۸/۱۴

رفاقت

شعر از: ژان فولان
ترجمه: نفیسه نواب‌پور
----------------------------------------

با قدم‌های بلندش، مثل همیشه مغرور
در پایتخت کشوری بیگانه
که ساعت‌هایش پانزده دقیقه یکبار می‌زنند
پیاده‌روی بلند را می‌کوبد، رفیق.
درنگی می‌کند
دست می‌دهد
و به سفرهای دور و دراز می‌رود.
بعد از او تنها اشیاء می‌مانند
رنگ گل‌های یاس و رنگ آهن
زیر آسمانی که همه جا را می‌پوشاند
گاه ابری، گاه صاف.