۱۳۹۱/۰۳/۱۴

تپش

شعر از: ماری کلر بانکوار
ترجمه‌ از: نفیسه نواب‌پور
----------------------------------------

آوار دیوارهای کهنه‌ی یکشنبه.

پا پس کشیدن اشیاء در زندگی محدود و محصور
که به قلب برمی‌گردند و آشوب به پا می‌کنند.

ناگاه حتی آرزو پوچ می‌شود.

در خود جمع می‌شویم تا ضربه‌ی آرام بعدی
که از مرگ جدایمان می‌کند، عین خون،

و اگر گوش بسپریم به آن
نه بخاطر موسیقی‌اش
که بخاطر مژده‌ی تپش است.