شعر از: ماری کلر بانکوار
ترجمه از: نفیسه نوابپور
----------------------------------------
آتشمان، دست به کار است و
میخواهد آشوب کند
در زهدان شب.
نقشهای کمی باقی مانده:
آبیِ آبی
گرزنی
نوازش مردانهای
که بازمان کشد به شب
که تمکین میکند به سکوت.
مرگمان
به دنبال میدود
چشم دوخته به سبزی که میدرخشد
در خونمان.