۱۳۸۵/۰۷/۰۹

دوست جدید


در سفری که رفته بودم دوست جدیدی پیدا کردم به نام النا، از اهالی گالیسیای اسپانیا. تقریبن هم سن هستیم و هیچ کدام آنقدر انگلیسی نمی‌دانستیم که بتوانیم راحت با هم حرف بزنیم. من نه اسپانیایی بلدم و نه گالیسیایی و او نه فارسی می‌داند و نه فرانسوی. خلاصه که اگر قرار بود چیزی به هم بگوییم یا از ساده‌ترین لغات و عبارت‌های انگلیسی و اشاره‌ی سر و دست استفاده می‌کردیم و یا باید اول یک نفر حرفمان را به انگلیسی ترجمه می‌کرد و بعد یک نفر دیگر آن را به فارسی یا گالیسیایی برمی‌گرداند. اینطور دوستی هم لطف خودش را دارد. عکس بالا تصویر ماکتی از انبارهای غله​ی گالیسیاست که او برایمان هدیه آورده بود. انبارها را روی پایه و بالاتر از زمین می‌ساخته‌اند که غلاتشان محفوظ بماند.
شنبه تولد النا بود و برای همین چند روزی مدام یادش بودم و به این فکر می‌کردم که چطور تولدش را تبریک بگویم. یک دستگاه مترجم الکترونیکی «تولدت مبارک» را به اسپانیایی اینطور برایم ترجمه کرده. امیدوارم درست باشد.

Feliz Cumpleanos, Elena !