۱۳۸۵/۰۷/۱۳

کشش

بگو, بازم بگو
بازم ازم تعریف کن و تحسینم کن
خیلی خوشم میاد وقتی ازم تعریف می کنن
احساس خوبی بهم دست می ده
حس می کنم که بهترین و زیباترین زن دنیام
هیچ کس نمی تونه به قدر من جذاب و دوست داشتنی باشه
یا به قدر من تو رو هوایی کنه
شاید حتی هیچ کس نتونه به قدر من بهت لذت بده

بگو, بازم بگو
تا شروع کنم به پرواز کردن تو فضا
تا گرمای خورشید و ملاحت ماه رو حس کنم
تا پلک هامو آروم به هم بزنم و احیانن عشوه ای بیام
تا مث یه قوی سفید، نرم و شیرین، بیام پیشت
...

اوه...! به من دست نزن بی شعور
این فقط یه حس شیرین بود
قرار نبود اینطوری بشه
قرار نبود با من رویا ببافی
مراقب رفتارت باش
...

ولی نرو
بمون
بازم بگو...