۱۳۸۵/۰۷/۲۲

باز هم خاطره

تقدیم به خودش!

پیشرفت تکنولوژی در عصر ارتباطات گهگاه علاوه بر اینکه نیازهای بیشتر را برطرف می‌کند، باعث بروز مشکلاتی حل نشدنی می‌شود. تلفن ثابت یکی از آن مواردی‌ست که با وجود فواید بسیار ممکن است حسابی دردسرساز شود. البته برای بعضی‌ها (!)
یکسالی بود که دلشان یک دستگاه تلفن ثابت می‌خواست. ولی کمی وسواس و کمی هم ترس از مواخذه شدن به دلیل عدم دقت کافی در انتخاب باعث تاخیر زیادشان شده بود. به این بهانه منتی هم سر ما گذاشتند که دانشمند سر از این چیزها در می‌آورد، همراهشان برویم. چند نفری خوش و خرم راه افتادیم در خیابان‌ها. گفتیم و خندیدیم و هزارتا چیز دیگر خریدیم و هزار جور چیز خوردیم تا بالاخره وقتی که حسابی از پا افتاده بودیم، دستگاه تلفن مورد نظر را پیدا کردیم. در چنین موارد و مواقعی معمولن کسی غیر از یک دانشمند متوجه نمی‌شود که واقعن چه اتفاقی در حال وقوع است. به همین خاطر دانشمند عزیز همراه مجبور شد تا رسیدن به خانه، با سعه‌ی صدر بسیار، تمام خصوصیات دستگاه خریداری شده را شرح دهد. دستگاه مزبور مچهز به دو گوشی سیار، سیستم پیجر و منشی تلفن بود. همچنین این دستکاه در صورت مشغول بودن خط تلفن، به هیچ عنوان اجازه‌ی برقراری ارتباط از طریق گوشی‌های سیار را نمی‌دهد. دفترچه‌ی تلفن صوتی دارد و صدا هم ضبط می‌کند.
- «اوه، چه جالب! یعنی چی؟»
دانشمند در پاسخ به این سوال با حوصله توضیح داد که یعنی شما می‌توانید به مدت معین صحبت‌های خود را ضبط و سپس دوباره آنها را بشنوید.
آواهای تمجید و حیرت از هرسو شنیده می‌شد. «اوه، این خیلی عالی‌ست»، «عجب سیستمی!»، «به درد ضبط پیام‌های تهدیدآمیز می‌خورد»،...
این میان ولی فقط یک نفر اعتراض کرد: «این که به درد نمی‌خورد»!
همیشه یک نفر باید اعتراض کند، راه ندارد. ناباورانه منتظر توجیه و کشف ایراد سیستم بودیم: «خب این چه ایرادی دارد؟»
و آن یک نفر توضیح داد: «اگر یک روز از کسی غیبت کردیم و صدایمان ضبط شد...»
- «خب؟!»
- «خب بعد اگر یک روز برویم مسافرت و کلید خانه را به همان شخص بدهیم که برای آب دادن گلدان‌ها بیاید و دستش به طور اتفاقی به دکمه‌ها بخورد و سیستم پخش صدا فعال شود و او حرف‌هایمان را بشنود...»
اینطور دلیل آوردن ها فقط مخصوص همان یک نفر است که گاه حتی می‌تواند پرتقال فروش را هم پیدا کند.

پ. ن. 1: به رسم یادبود منشی تلفنی هنوز با صدای من فعال است.
پ. ن. 2: دوستان در صورتیکه تمایل به زدن زیرآبم را داشته باشند باید یادشان بماند که من همیشه تعداد زیادی موش برای دواندن دارم.
پ. ن. 3: تا دوهفته‌ی دیگر برمی‌گردم. امیدوارم تا سه چهار هفته‌ی دیگر برسم به مشهد. گمان نکنم تا چندماه آینده فرصت انجام هیچ کار جدی یا حتی غیر جدی داشته باشم. حسابی به هم ریخته‌ و شادم.
پ. ن. 4: ظاهرن بعضی از دوستان زیادی از برگشتنم خوشحالند. کاش یک ذره‌اش هم بخاطر خودم بود!!!