۱۳۸۵/۰۷/۳۰

سنگ قبر

بعد از اینکه زمان زیادی را در قبرستان‌ها گذراندم، به فکر افتادم که کمی درمورد سنگ قبرم بنویسم. گرچه که خیلی مهم نیست بعد از مرگم چه اتفاقی بیفتد. ولی دلم می‌خواهد قبرم دامنه‌ی تپه‌ای باشد سرسبز. جایی دور از شهر و هیاهویش. لازم نیست که برایم فاتحه بخوانید. درعوض برایم تعریف کنید که زندگیتان چطور می‌گذرد یا در شهر چه خبر است. زیاد هم نمانید، خسته می‌شوم. شلوغ هم نکنید، من از همهمه‌ی جمعیت می‌ترسم.
دلم نمی‌خواهد که سنگ قبرم به زمین چسبیده باشد. دوست دارم که دست کم به قدر یک پله یا بیشتر از زمین بلندتر باشد. مثلن کمی شیب باشد به سمت جلو. دلم می‌خواهد سنگ قبرم سیاه تراش‌خورده باشد. یک سنگ صاف که اسمم را به قدر کافی عمیق روی آن کنده باشند. روی سنگم چیز اضافه‌ای ننویسید. مگر یک طرح خیلی کوچک یا یک جمله یا یک شعر خیلی کوتاه، درحد چند کلمه. لطفن نوشته‌ها را رنگ هم نکنید. البته رنگ طلایی روی سنگ مشکلی خیلی قشنگ می‌شود، ولی مشکل اینجاست که رنگ‌ها پاک می‌شوند و نامرتب می‌شود. هیچ هم خوشم نمی‌آید که با سنگم باغچه بسازید یا عکسم را قاب کنید و آنجا بگذارید. گل‌های پلاستیکی را هم دوست ندارم. خلاصه اینکه دلم می‌خواهد همه‌چیزش ساده و آرام و طبیعی باشد.