۱۳۸۴/۰۷/۲۴

مثل یک غروب

گریه کن دختر بهار
گریه کن
تا به جای اشک
خون بباره از اون
چشمای مستت

گریه کن دختر بهار
گریه کن
تا به جای سنگ
سبزه و گل بپوشه کوه
تا از دل زمین
چشمه ی آب بجوشه

***

یار، یار رمیده
غبار از تنت بگیر در این چشمه
خستگی تو بریز براین سبزه

***

گریه کن دختر بهار
گریه کن
حالا که رو لب هات به جای بوسه
جای یه زخم مونده
حالا که تو دلت به جای شوق
رد یه درد مونده

دل بزن دختر
دل، دل، دل

گریه کن
هق، هق، هق

***

دل که دیگه دل نیست، چشمه ی خونه
شب که دیگه شب نیست، التهاب مرگه
هر ستاره، یه خنجر پر زهره
صبح، تابوتی از نوره

***

گریه کن دختر بهار
گریه کن
...

***

ببین چشمای یارم رنگ یال اسب زیباشه
ببین لب های یارم مثل شبنم سرد و شیرینه
مث دریای طوفانی، خود مرگه
چو شب خاموش و تاریکه
مث ماه توی شب، بیدار بیداره

چرا یارم نمی دونه
که چشمام دربدر دنبالش حیرونه
که قلبم با خیال بوسه هاش خونه

چرا یارم نمی دونه؟
چرا یارم نمی دونه؟
...