۱۳۸۴/۰۸/۲۳

هوای صمیمی

گاهی کنار من
گاهی در این حوالی آرام، بی خبر
عطر سکوت نرم تو می پیچد
آغوش پرتپش مست و خالصم
یک طرح عاشقانه ی تبدار می شود
تا چشمه های تنم
آن آتش حقیقی نمناک می دود
حتی نگاه من
در خنده های آینه ات لانه می کند

گاهی در این هوای صمیمی
پر می کشم در اوج خیالت
تا انتهای خاطره ات غوطه می خورم
اما غریو نبودت به سادگی
من را از آن بلندی زیبا، از آسمان
پرتاب می کند
بیدار می شوم از درد و خستگی

من در همین سکوت حقیقی
کابوس دیده ام.